اطلاعیه

Collapse
هیچ اطلاعیه ای هنوز ایجاد نشده است .

پرسی بیش شلی (Percy Bysshe Shelley)

Collapse
X
 
  • فیلتر
  • زمان
  • نمایش
پاک کردن همه
new posts

  • پرسی بیش شلی (Percy Bysshe Shelley)


    در بین تمام شاعران رمانتیک انگلستان، پرسی بیش شلی شاعریست که به همان راحتی که می توان اورا تحسین کرد، می توان بی مقدار شمرد. او نمونه درونگرایی رمانتیک ها است که اندیشه های عاطفی اش به راحتی به رفتارهای احساساتی بدل می شوند.

    از نظر نویسندگانی چون تی اس الیوت(T.S.Eliot)، او شاعری نابالغ است که سلایق، احساسات و توهمات ناپخته اجازه نمی دهند به شاعری برجسته تبدیل شود. از نظر ویلیام هزلیت(William Hazlit) اشعار شلی "به رویایی پرشور می مانند، تقلایی برای ممکن ساختن ناممکن ها، سیاهه ای از اوهام پر شور، تجسم آشفته ای از انتزاعیات مبهم، جوش و خروش روح، همچون تشنه ای در تمنای دست نیافتنی ها، در پی عشق به قدرت و شهرت به بهای فدا کردن حقیقت و سرشت انسانی، اندیشه ها را با نقیض هایشان در هم می آمیزد و در این بین با بکاربردن آنها برای موارد غیر ممکن، نیرویی عظیم را هدر می دهد."

    اما بسیاری نویسندگان دیگر نیز، مانند وردزورث (William Wordsworth) و ییتس(W.B.Yeats)، شلی را بخاطر خلوص در ویژگیهای غنایی و همینطور بخاطر مضامین سیاسی و اجتماعی شعرش -- که او را به عنوان تجسم رهایی فردی و ستیزگر با تمام پای بندهایی که تعالی جویی فرد را محصور و سرکوب می کند می شناساند— تحسین می کنند. به این معنا، او بی شک ادیبی بزرگ است. تعهد و اصرار شلی بر بازسازی و اصلاح دوباره جهان، نویسندگان نسلهای آینده را در گفتمان پایان ناپذیر بین خواسته های فرد و جامعه، مقاومت یا سازش، و بیان شعر گونه یا ارائه نمایش گونه به چالش می کشد.

    زندگی حرفه ای کوتاه اما بحث برانگیز شلی را می توان به سه مرحله متفاوت، و گاهی همزمان، تقسیم کرد. شلی تنها پسر نجیب زاده ای از ساسکس (Sussex) بود، او در کالج ایتون (Eton) و آکسفورد (Oxford) تحصیل کرد، اما یکسال بیشتر در کالج نمانده بود که به دلیل چاپ رساله "نیاز به خداناشناسی" (The Necessity of Atheism) که در آن آشکارا نافرمانی خود را از مذهب اعلام کرده بود، اخراج شد.

    اولین مرحله از سال 1810 با ترک آکسفورد شروع شد و تا 1814، زمانی که وی انگلستان را ترک کرد ادامه یافت. این دوره با آزادی خواهی بنیادین و جستجوی راه حلی سیاسی برای سرکوبگری و محافظه کاری پوچ رایج در انگلستان رقم خورد. اوج پیشرفت او در این دوره نخستین سرودن شعر فلسفی "شهبانو ماب" (Queen Mob) در سال 1813 است که فهرست نامه ای است از سخنان عتاب آمیز او درباره پادشاه، کشیشها، دولتمردان، ازدواج، تجارت، و مسیحیت. سالهای ما بین 1814 و 1819 مرحله دوم را تشکیل میدهند که در آنها شلی به تدریج اعتقاد خود را به لزوم یافتن راه حل سیاسی رها کرد و به سرودن اشعار شخصی تر در باب باطن و درونیات انسان روی آورد. در این دوره بود که شلی به شکست ازدواجش با هریت وستبروک (Harriet Westbrook) پی برد و پنهانی با مری والستون کرفت گادوین (Mary Wollstonecraft Godwin) به سوئیس و ایتالیا گریخت و در واقع خود را تبعید کرد. مرحله سوم از سال 1819 تا زمان مرگ وی حین قایقرانی در سواحل ایتالیا در سال 1922 بطول می انجامد. این مرحله دوران بزرگترین موفقیتهای شعری شلی است. آثار شلی در این دوره آشکارا نشان از قدرت تخیل در انتقال تجربیات، تاریک نمایی تدریجی در جهان بینی، و اشتغال ذهنی او با اندیشه مرگ و ناامیدی از زندگی بشر دارد. شلی نمایشنامه منظوم فلسفی "پرومته رها از زنجیر" (Prometheus Unbound)(1820)؛ "اپی سی کیدیون" (Epyspsychidion) که حمله ای بی مهابا به ازدواج است؛ و سوگنامه "آدونه ئیس" (Adonais) در سوگ مرگ کیتس، را در این دوره به رشته تحریر در آورد.

    شلی حال و هوای ناآرام و انقلابی زمانه خود، که مصمم بود نقشی در شکل دادن به آن ایفا کند، را در شعر خود به تصویر می کشد. شلی در شعر خود فرد را در میانه یک کارزار قرار می دهد، از یک سو ذاتا مایل به تعالی و از سوی دیگر آگاه از محدودیتهایی که زندگی در این مسیر به او تحمیل می کند، و این ویژگی خاص اشعار شلی است. بجز او شاعران اندکی به این وضوح چنین گستره کاملی از احساسات برآمده از تلاش نفس برای پاسخ دادن به احساس غم در خود را به تصویر کشیده اند. دربرخی موارد بنظر میرسد شلی در بیان دردهای خود بطرز احساساتی و غلو آمیزی افراط می کند، اما در بیشتر موارد، مثل "قصیده ای به باد غرب" یا "چکاوک" و "بندهایی سروده شده در افسردگی" عواطف و عقاید خود را در قالب زبانی ملموس و الهام گر چنان تجسم می بخشد، که بجای لوث شدن در احساسات افراطی، پرده از تجربیات حسی پیچیده بر می دارد.

    شلی نیز، مانند بلیک توجه خاصش، به شکستن زنجیر هایی است که پای رسیدن انسان به ممکنات را می بندند؛ از نظر آندو این کار که بدست قدرت خلاقه امکانپذیر است، نتیجه ای جزرستگاری فرد و به تبع آن تمام دنیا، در بر ندارد. نمایشنامه منظوم او، "پرومته رها از زنجیر" (Prometheus Unbound) شخصیت اسطوره ای پرومته را بررسی می کند، در حالیکه به مجازات فراهم آوردن آتش برای انسانها، که نماد تخیل و آفرینندگی نوع بشر است، محکوم شده که تا ابد در زنجیر بماند. و در این بین نشان میدهد که چگونه پایداری عاقبت به رهایی می انجامد. از خیلی جهات، شلی را پیشرو مکتب اگزیستانسیالیسم (Existentialism) کامو (Camus) در "اسطوره سیزیف" (Myth of Sysiphus) او، و جریانات فکری بسیار مدرن تر می دانند. در شعر "قصیده ای به باد غرب" (Ode to the West Wind) شلی طبیعت را با نیروی نمادینش هم ویرانگر و هم محافظ قلمداد می کند و شاعر نیز از دید او همینگونه است. این شعر، که آرمان های سیاسی، فلسفی، و خیال آفرین شلی را در قالب سبک غنی و روشنگر منحصر بفرد او گرد هم می آورد، به عنوان مکاشفه ای در قدرت باد غرب، نشان می دهد که چطور این نیرو می تواند به ابزاری برای شاعر بدل شود:

    مرا چنگ بادی خود کن، به همانگونه که جنگل چنگ بادی توست؛
    چه باک اگر برگهایم همانند برگ های جنگل ریخته اند!
    آشوب نغمه های توانای تو

    از من و جنگل نغمه سبز خزان را سر خواهد داد،
    که با وجود اندوهباری، دلنشین است. تو ای روح درنده،
    روح من باش! خود من باش، ای روح بی پروا!

    اندیشه های ایستای مرا به سراسر جهان ببر
    تا همانند برگهای پژمرده، تولدی نوین را شتاب بخشند!
    و با افسون این سروده،

    پراکنده ساز، به همان گونه که از آتشدانی خاموش ناشدنی
    خاکستر و جرقه ها را پراکنده می کنی، گفته هایم را در میان انسانها پراکنده ساز!
    از میان لب های من در گوش زمین در خواب مانده

    شیپور یک پیشگویی را بنواز ای باد،
    اگر خزان بگذرد و زمستان فرا رسد، آیا بهار می تواند خیلی دیر بیاید؟


    source: The Literary 100: A Ranking of the Most Influential Novelists, Playwrights, and Poets of All Time; Daniel S. Burt; Facts On File; 2009
    برگردان به فارسی: مهدیه حمزه

    ترجمه عبارات و قطعه شعر از کتاب: تاریخ ادبیات انگلیس (جلد هفتم:شاعران رومنتیک)؛ دکتر امراله ابجدیان؛ انتشارات دانشگاه شیراز؛ 1383.



    ویرایش توسط Angel : https://forum.motarjemonline.com/member/63-angel در ساعت 10-18-2011, 03:08 PM

    I believed my wisdom
    ... Killed the whys as I grew ... Yet the time has taught me ... The whys are grown too
    Angel

    Click to Read My Other Poems
صبر کنید ..
X