اطلاعیه

Collapse
هیچ اطلاعیه ای هنوز ایجاد نشده است .

درباره چارلز دیکنز، ترجمه‌ها و سبک وی

Collapse
X
 
  • فیلتر
  • زمان
  • نمایش
پاک کردن همه
new posts

  • درباره چارلز دیکنز، ترجمه‌ها و سبک وی

    سجاد روشنی :علی خزاعی‌فر، استاد دانشگاه فردوسی مشهد است. او لیسانس خود را در رشته ادبیات انگلیسی، فوق لیسانس را در رشته آموزش زبان انگلیسی و مدرك دكترا را در رشته زبان شناسی از دانشگاه یومیست انگلستان دریافت كرد. او یك دوره فرهنگ‌نویسی را گذراند و اكنون مدیر مسئول نشریه مترجم است كه هجدهمین سال فعالیتش را می‌گذراند. « تورقی در فرهنگ 8 جلدی»، «دوره جدید فرهنگ‌نویسی در ایران» و «ترجمه متون ادبی» از تألیفات خزاعی‌فر است و «برنده اسب چوبی و چند داستان دیگر» شامل داستان‌هایی از ارنست همینگوی، ساندرا سیسنروس و لنگستون هیوز از جمله ترجمه‌های اوست. بحث درباره دیكنز، ترجمه‌ها و سبك این نویسنده را با خزاعی‌فر درمیان گذاشتیم.او معتقد است كه دیكنز تلفیقی از آرمان‌گرایی و واقع‌گرایی بود؛ واقعی‌گرایی دیكنز به نقد او از فقر و جامعه طبقاتی انگلستان منجر می‌شد و آرمانگرایی او در مردم فقیر، امید ایجاد می‌كرد.شرح این گفت‌وگو را در زیر بخوانید.

    درباره چارلز دیکنز، ترجمه‌ها و سبک وی


    جایگاه ترجمه‌های دیكنز را در زبان فارسی چه گونه ارزیابی می‌كنید؟ این ترجمه‌ها چقدر حق مطلب را درباره این نویسنده ادا كرده‌اند؟

    تصادفاً در حال حاضر سرگرم تحقیقی درباره ترجمه‌های فارسی گوستاو فلوبر هستم. در این تحقیق سوال من همین است كه شما درباره دیكنز پرسیده‌اید. به نظر من اكنون پس از صد سال ترجمه ادبی وقت آن رسیده كه این سئوال را در مورد كیفیت و تاثیر ترجمه آثار بزرگان ادبیات غرب بپرسیم و پاسخ به این سئوالات چیزی خواهد بود كه سخت به آن نیازمندیم و تاكنون نوشته نشده و آن تاریخ ترجمه ادبی در دوران معاصر است. بدیهی است در این تاریخ یكی از اولین كسانی كه باید به او بپردازیم، چارلز دیكنز است.

    دیكنز، چنانكه می‌دانید، نویسنده پر كاری بوده و همه جور نوشته دارد، از رمان و داستان كوتاه گرفته تا نمایشنامه و متون غیر روایی. دیكنز در حوزه ادبیات به عنوان نویسنده به اندازه كافی شهرت دارد ولی حوزه‌های دیگر عمدتاً تئاتر و سینما هم بر شهرت او افزوده‌اند. اگر كسی زیاد هم اهل خواندن نباشد، احتمالاً برخی از كارهای مهم دیكنز را در سینما یا در تلویزیون دیده است. در كشوری مثل ایران كه مترجمان به دلیل عدم وجود قانون كپی رایت، در انتخاب كتاب برای ترجمه خوشه‌چینی می‌كنند، شهرت نویسنده بسیار اهمیت دارد.

    در غالب موارد، شهرت نویسنده است كه باعث می‌شود مترجم سراغ او برود. البته عكس آن هم اتفاق می‌افتد ولی نه خیلی زیاد. در واقع یكی از نقش‌های فرهنگی مترجمان این است كه نویسنده‌های ناشناس را به جامعه كتابخوان معرفی كنند، ولی آنچه در عمل بیشتر اتفاق می‌افتد این است كه مترجمان سراغ نویسنده‌های مشهور می‌روند و به خودشان جرأت و جسارت «كشف» نویسنده‌های كمتر شناخته شده را نمی‌دهند. در هر حال منظورم این بود كه در فضای فرهنگی كشور و با توجه به شرایطی كه در انتخاب كتاب برای ترجمه حاكم است، طبیعی بوده و هست كه مترجمان، چه گمنام چه سرشناس، سراغ چارلز دیكنز بروند. چون او یكی از اسطوره‌های رمان است و ترجمه آثار او هم وسوسه‌كننده است، هم روی دست نمی‌ماند. همین شهرت باعث شده كه رمان‌های او به صورت كوتاه شده برای كودكان و نوجوانان و به صورت ساده شده به زبان اصلی برای زبان‌آموزان بارها و بارها به چاپ برسد.

    به‌طوری‌كه در فهرست كتابخانه ملی می‌بینیم، تقریباً تمامی رمان‌های دیكنز ترجمه شده، اما چون شما از كیفیت این ترجمه‌ها پرسیده‌اید، باید به یكی، دو نكته اشاره كنم، اولاً، اگرچه دیكنز از نظر كمیت ترجمه‌هایش در ایران با اقبال روبرو بوده، چون از هر اثر او چندین ترجمه وجود دارد، ولی از نظر كیفیت ظاهراً از چنین اقبالی برخوردار نبوده است. این مطلب تا حدودی به زبان دیكنز برمی‌گردد كه زبان نسبتاً دشواری است. از طرف دیگر، اگر به فهرست مترجمانی كه دیكنز را ترجمه كرده‌اند نگاه كنید عموم آنها در حوزۀ ترجمه ادبی چهره‌های نسبتاً ناشناخته‌ای هستند. در میان مترجمان دیكنز، ابراهیم یونسی مترجم شاخصی است كه «آرزوهای بزرگ»،«خانه قانون‌زده»، و داستان «دو شهر» را ترجمه كرده. محمد قاضی و رضا عقیلی هم «دوریت كوچك» را طبعاً از زبان فرانسه ترجمه كرده‌اند. البته نام غبرایی، سحابی و مشیری هم در میان مترجمان به چشم می‌خورد ولی آنها گویا رمان‌های كوتاه شده را ترجمه كرده‌اند. نكته آخر این كه بیشتر آثار دیكنز بیش از 40 سال پیش ترجمه شده و اگر بپذیریم كه در این چهل سال، تصور ما درباره زبان ترجمه ادبی تا حد زیادی عوض شده، و زبان ترجمه ادبی انعطاف، آزادی، قدرت و استقلال بیشتری پیدا كرده، در این صورت می‌بینیم كه اگر دیكنز را بخواهیم به نسل جدیدی از خوانندگان ادبی معرفی كنیم، نیاز به ترجمه‌های جدیدی داریم.


    با توجه به آنچه كه در مورد ترجمه‌های فارسی آثار دیكنز گفتید، جایگاه دیكنز هم اكنون در بین علاقه‌مندان به ادبیات در ایران، چه تفاوت‌هایی با یك علاقه‌مند به ادبیات در انگلستان دارد؟

    علاقه‌مندان به ادبیات در ایران دیكنز را از طریق ترجمه می‌شناسند و علاقه‌مندان به ادبیات در انگلستان دیكنز را مستقیماً به زبان اصلی می‌خوانند و این دو، یكی نیست. ترجمه آینه تمام‌نمای یك اثر نیست، بلكه متن اصلی را به درجات كم و بیش تحریف می‌كند، یعنی آن را یا زیباتر از اصل یا زشت‌تر از اصل نشان می‌دهد. كمتر پیش می‌آید كه ترجمه‌ای از جمیع جهات هم سنگ متن اصلی باشد. دیكنز ادیبی صاحب سبك است و زبان را به صورتی زیبا و آراسته به صنایع ادبی به‌كار می‌برد. بدیهی است چنین زبان و سبكی را كمتر می‌توان به ترجمه انتقال داد. این كار غیرممكن نیست، ولی كمتر اتفاق می‌افتد. ترجمه دكتر احمد كریمی حكاك از تام جونز نمونه شگفت‌انگیزی از چنین تجربه‌ای است. پس حلاوتی را كه خواننده انگلیسی زبان دیكنز از خواندن نثر او احساس می‌كند، خواننده فارسی زبان طبعاً احساس نمی‌كند. از زبان و تجربه زیباشناختی ناشی از زبان كه بگذریم، دیكنز در نظر خواننده فارسی‌زبان و انگلیسی‌زبان به چهره‌ای كلاسیك تبدیل شده و اهمیتی كه برای او قائل هستند، به دلیل سهمی است كه در پیشبرد رمان داشته وگرنه دنیای دیكنز و شیوه داستان‌نویسی او برای خواننده امروزی ادبیات چه ایرانی چه غیرایرانی چندان جذبه ندارد. در خود انگلستان برای امروزی كردن دیكنز رمان‌های معروف او را بازنویسی كرده و خلاصه كرده‌اند.
    در اینجا بی‌مناسبت نیست به این نكته اشاره كنم كه ما معمولاً دو معیار برای داوری در مورد آثار كلاسیك و آثار مدرن داریم و این كارخوبی است كه ما هر اثر را در ظرف زمان و مكان خود می‌سنجیم. چون هر چه ادبیات و هنر تحول و تكامل می‌پذیرند، معیارهای ما هم به ناچار سخت‌گیرانه‌تر و پیچیده‌تر می‌شود. منصفانه نیست كه آثار گذشته را كه نسبت به آثار امروزی خیلی ساده جلوه می‌كنند با معیارهای امروزی بسنجیم. اگر از این دید به دیكنز نگاه كنیم، می‌بینیم دیكنز در حوزه رمان از چنان جایگاه مستحكمی برخوردار است كه به قول سعدی «گردش زمان عیش ربیعش را به طیش خریف مبدل نكند» و به قول فردوسی «كه از باد و باران نیابد گزند».

    شما زبان و سبك دیكنز را چگونه توصیف می‌كنید؟ چه ویژگی‌هایی در نثر او كاملاً شاخص هستند؟

    برای پاسخ به این سئوال باید ببینیم چه عواملی در نثر دیكنز موثر بوده‌اند. دیكنز مدتی گزارشگر روزنامه بود و توجه‌ای كه در توصیف‌ها به جزئیات نشان می‌دهد متأثر از كار روزنامه‌نگاری او است. از طرف دیگر دیكنز تقریباً تمامی رمان‌های خود را در ابتدا به صورت پاورقی در هفته نامه‌ها و ماهنامه‌های انگلستان به چاپ رسانده است و لذا نوشته‌هایش را طوری تنظیم می‌كرده كه فضای معینی را پر كند و برای این كار متوسل به تكرار و حشو می‌شده. دیكنز عاشق كلمات بوده و می‌كوشیده نوشته‌اش تا آنجا كه ممكن است «زیبا» جلوه كند. او اگرچه نویسنده‌ای رئالیست است اما در توصیف مكان‌ها و آدم‌ها و احساساتشان صفات مبالغه‌آمیز و زیبا و اثرگذار و انواع صنایع ادبی به‌ویژه استعاره و تشبیه به‌كار می‌برد. از این نظر نثر دیكنز را می‌توان نثری مصنوع دانست، نثری كه در جاهایی شبیه نثر گلستان سعدی است. البته فرق دیكنز با سعدی این است كه زبان سعدی در همه جای گلستان یكدست است اما برای كسی كه می‌خواهد یك رمان 600 صفحه‌ای بنویسد چنین امری محال است. دیكنز هر كجا كه بتواند و فرصتی پیش آید زبان را با صنایع ادبی می‌آراید. بنابراین آن‌هایی كه می‌خواهند سبك دیكنز را نشان بدهند، قطعه‌ای از نوشته او را تصادفی نقل نمی‌كنند، بلكه فرازهای خاصی از نثر اوست كه دارای ویژگی‌های ادبی و خصوصیات سبكی دیكنز است. در عین حال، اگرچه نثر دیكنز در جاهایی بسیار اوج می‌گیرد، اما در مجموع دیكنز نثر و سبك قابل تشخیصی دارد.

    انگلیسی‌ها این نثر را به‌خوبی می‌شناسند و من بارها دیده‌ام كه وقتی می‌خواهند كسی را هجو كنند زبانی به سبك دیكنز به‌كار می‌برند. ما هم همین كار را با سبك قابل تشخیص تذكره الاولیا می‌كنیم و در نوشته‌های طنزآمیز زبان عطار را برای هجو یا طنز به‌كار می‌بریم. معروف است كه دیكنز جلسات رمان‌خوانی داشته و نوشته‌های خود را برای حضار قرائت می‌كرده. این نكته طبعاً در نحوه نوشتن او مؤثر بوده چون طوری می‌نوشته كه ریتمیك و زیبا باشد و بتواند بر شنونده اثر بگذارد. با توجه به آنچه گفته شد حیف است كه نمونه‌هایی از نثر دیكنز را نقل نكنم، ولی با توجه به محدودیت جا، به دو نمونه اكتفا می‌كنم. نمونه اول جملات آغازین داستان دو شهر است كه نمونه زیبایی از كاربرد صنعت توازن است:
    “It was the best of times, it was the worst of times, it was the age of wisdom, it was the age of foolishness, it was the epoch of belief, it was the epoch of incredulity, it was the season of Light, it was the season of Darkness, it was the spring of hope, it was the winter of despair, we had everything before us, we had nothing before us,…”l


    نمونه دومی كه نقل می‌كنم، بخشی از فصل اول رمان «آرزوهای بزرگ» است. در نمونه اول می‌توان توازن جملات را به ترجمه انتقال داد، اما نمونه دوم كه در آن كلمات ریتم زیبایی ایجاد كرده‌اند، به سادگی نمونه اول تن به ترجمه نمی‌دهد:
    “A fearful man, all in coarse grey, with a great iron on his leg. A man with no hat, and with broken shoes, and with an old rag tied round his head. A man who had been soaked in water, and smothered in mud, and lamed by stones, and cut by flints, and stung by nettles, and torn by briars; who limped, and shivered, and glared and growled; and whose teeth chattered in his head as he seized me by the chin”.l



    دیكنز را محبوب‌ترین و به قول عده‌ای بزرگترین نویسنده انگلستان به شمار می‌آورند. چقدر در این ابراز علایق افراط شده و چقدر از این توجهات بر مبنای واقعیت استوار است؟

    «محبوب‌ترین» و «بزرگ‌ترین» دو چیز متفاوت است. دیكنز، لااقل در زمان خود، بی‌تردید محبوب‌ترین نویسنده انگلستان به‌حساب می‌آمد، اما كسانی كه در مورد «بزرگی» او اظهار نظر كرده‌اند، همه متفق‌القول نبوده‌اند. اظهار نظر درباره بزرگی یك نویسنده، یعنی جایگاه او در تاریخ ادبیات، تأثیر او بر نویسندگان بعدی، نوآوری او در حوزه ساختار و پیچیدگی تفسیری كارهای او، این‌ها به معیارهای منتقد بستگی دارد. كسانی مثل هنری جیمز و ویرجینیا وولف كه از دیكنز انتقاد كرده‌اند طبعاً معیارهایی متفاوت از معیارهای عامه خوانندگان به‌كار گرفته‌اند. در مورد محبوبیت دیكنز در عصر خود و حتی پس از آن، چه در انگلستان چه خارج از انگلستان تردیدی نیست و به جرأت می‌توان گفت دیكنز پس از شكسپیر محبوب‌ترین نویسنده انگلیسی در جهان است. دیكنز به دلیل حمایت از قشر فقیر و طبقات پایین اجتماع مخصوصاً در شوروی سابق بسیار محبوب بود.كارل ماركس می‌گوید: دیكنز و دیگر رمان‌نویسان عهد ویكتوریا بیش از تمامی سیاستمداران و اخلاق‌گرایان و مبلغان، مردم را با واقعیت‌های اجتماعی و سیاسی آشنا كرده‌اند.

    به نظر من راز محبوبیت دیكنز در دو چیز بود. اولاً او نویسنده قدرتمندی بود، هم زبان را قدرتمند به‌كار می‌گرفت، هم شخصیت‌های به‌یادماندنی خلق می‌كرد. او اولین رمان خود «اسناد پیك ویك» (این رمان ظاهراً به فارسی ترجمه نشده) را در سن 25 سالگی نوشت كه از نظر بازار بسیار موفقیت‌آمیز بود. اما عامل دیگر كه كمتر از عامل اول در موفقیت و محبوبیت او بی‌تأثیر نبود، این بود كه او روح زمانه خود، یعنی عصر ویكتوریا را به‌خوبی درك كرد و به شاخص‌ترین نویسنده این عصر تبدیل شد. هیچ یك از رمان‌نویسان عصر ویكتوریا كه نه تعداد آنها كم است و نه افراد ضعیفی هستند، به خوبی او ارزش‌ها و آرمان‌های این عصر را در آثارشان منعكس نكرده‌اند. رمان‌های دیكنز تصویری آرمانی و نه واقعی از فقر، تلاش، پشتكار، و عشق ارائه می‌كنند. در این رمان‌ها، فضیلت پاداش می‌یابد و خطاكار به كیفر اعمال خود می‌رسد. این رمان‌ها كه همگی پی رنگ ساده‌ای دارند و پایان خوشی پیدا می‌كنند، یك نكته اخلاقی را به خواننده گوشزد می‌كنند و آن این‌كه چگونه باید ویكتوریایی خوبی باشد.

    دیكنز نه تنها روح زمانه خود را درك كرد، بلكه ذوق و سلیقه عامه را هم راهنمای كار خود قرار داد. معروف است كه او چون داستان‌هایش را به صورت پاورقی منتشر می‌كرد و پس از انتشار هر قسمت از خوانندگان خود بازخورد می‌گرفت، گاه جهت داستان‌ها را تغییر می‌داد تا انتظارات خواننده را برآورد. دیكنز در رمان «آرزوهای بزرگ» كه شاید بهترین رمان او باشد، عناصر اصلی پنج نوع رمان رایج در زمان خود را در این داستان گنجانده است. این پنج نوع رمان عبارتند از رمان «چنگال نقره‌ای» كه قهرمان آن اشراف هستند و مردم عادی در مورد زندگی آنها بسیار كنجكاوند، رمان «زندان» كه موضوع آن قتل و جنایت و زندان و دنیای زیرزمینی جنایتكاران است، رمان «گوتیك» كه رمان وحشت است، رمان رمانتیك كه موضوع آن عشق است و بالاخره رمان اجتماعی مثل «اولیورتوییست» كه به مسائل اجتماعی می‌پردازد. تلفیق عناصر این پنج رمان و گنجاندن آن‌ها در یك رمان بیش از آن‌كه از نبوغ دیكنز حكایت كند، حاكی از اهمیتی است كه دیكنز برای خوانندگان خود قائل است.

    اگر با ملاك‌های امروزی درباره ساختار و محتوای داستان‌های دیكنز قضاوت كنیم، آن‌ها را داستان‌هایی خسته‌كننده با پیرنگ‌های بسیار بسیط می‌یابیم. تعدد آدم‌ها در داستان و حجم داستان بیانگر پیچیدگی داستان نیست. منتقدین دیكنز هرگز نقش اجتماعی و سیاسی قدرتمندی را كه دیكنز در انگلستان و در جهان ایفا كرده انكار نمی‌كنند، اما نوشته‌های او را به جهت صحنه‌های احساسی، وقایع غیر معقول و شخصیت‌های آرمانی و باور نكردنی نوشته‌های قدرتمندی نمی‌دانند.


    چگونه نویسنده‌ای كه ابتدا داستان‌هایش را در نشریات عوام‌پسند انگلستان منتشر كرد، دیكنزی شد كه به عنوان یكی از بزرگ‌ترین نویسندگان جهان ماندگار خواهد ماند و آثارش هرگز چنان تاریخ انقضا نپذیرفت كه آن را شایسته نشریات زرد بنامیم؟

    به نظر من عوامل متعددی در كار بودند. چنان‌كه اشاره كردم، دیكنز در كاربرد زبان و خلق شخصیت‌های به‌یاد ماندنی بسیار قدرتمند بود و از آن گذشته طنز را چاشنی زبان خود می‌كرد. از طرف دیگر، در كار دیكنز تلفیقی از آرمان‌گرایی و واقع‌گرایی می‌بیند. این تلفیق در نظر مردم عصر ویكتوریا بسیار خوشایند بود و باعث می‌شد هم عوام و هم خواص كار دیكنز را دوست داشته باشند. واقعی‌گرایی دیكنز به نقد او از فقر و جامعه طبقاتی انگلستان منجر می‌شد و آرمانگرایی او در مردم فقیر، امید ایجاد می‌كرد. دیكنز این ذوق عامه را به‌خوبی درك كرده بود. شاید راز ماندگاری یك نویسنده هم در این باشد كه آثار او را هم خواص بپسندند و هم عوام از آن‌ها لذت ببرند.
    اما این كه محبوبیت دیكنز از محدوده انگلستان فراتر می‌رود به این خاطر است كه او مثل شكسپیر انسان را موضوع هنر خود قرار می‌دهد، انسانی كه نه به یك طبقه خاص تعلق دارد و نه به یك سرزمین خاص. او بر مفاهیم و ارزش‌هایی تأكید می‌كند كه بسیار كلی و انسانی است؛ مثل عدالت و انسانیت. جورج اورول به همین خصلت دیكنز اشاره كرده و می‌گوید آثار دیكنز به این دلیل امروز هم شایسته مطالعه و بررسی است: اورول می‌گوید: «تقریباً همه آدم‌ها، صرف نظر از رفتارشان، به مفهوم برادری به چشم مثبتی می‌نگرند. دیكنز قانونی را بنا گذاشت كه حتی كسانی كه آن را نقض می‌كنند به آن اعتقاد داشته و دارند. اگر غیر از این بود، نمی‌شد فهمید كه چرا دیكنز هم محبوب طبقه كارگر بود – سعادتی كه نصیب كمتر نویسنده‌ای در ابعاد دیكنز شده است – و هم او را در كلیسای وست مینستر دفن كردند.»


    آیا توجه دیكنز به مسائل اجتماعی و واقعی را می‌توان به نوعی رویكرد مدرن در داستان تلقی كرد و اساساً نقش او در نضج مدرنیته‌ای كه به مدرنیسم ادبی منجر می‌شود، چقدر است؟

    مدرنیسم ادبی از جهت مضمون و سبك ویژگی‌های متعددی دارد. تا جایی كه به سؤال شما مربوط می‌شود به تعدادی از این ویژگی‌ها به‌طور مختصر اشاره می‌كنم تا معلوم شود دیكنز چه ارتباطی با مدرنیسم ادبی دارد. نوشته‌های نویسندگانی كه آنها را با مدرنیسم ادبی مرتبط می‌دانیم، مبانی زیباشناختی متعددی دارد كه عمده آن‌ها زمان منفصل، سبك بدیع، زاویه دید چندگانه و صورت‌های روایی مغایر با صورت‌های سنتی است. آثار نویسندگان مدرن عموماً بدبینانه است، به موضوعات كم‌اهمیت می‌پردازند، اعتنایی به مسائل اجتماعی یا تغییرات تاریخی ندارند، عموماً فردی از خود بیگانه شده را در مواجهه با جامعه‌ای شهری و بی‌هویت تصویر می‌كنند، باورهای فرهنگی و معیارهای اجتماعی را می‌شكنند، معنی را از دسترس خواننده دور می‌كنند، بیانگر یأس خواننده از آینده‌اند، به تاریخ و اسطوره بی‌اعتنایند و از تكنیك جریان سیال ذهن بهره می‌گیرند.

    اخیراً برخی منتقدان توجه دقیق‌تری به آثار دیكنز كرده و میان دو دسته آثار او تمایز قایل شده‌اند. دسته اول آثار او كه حجم عمده كارهای او را تشكیل می‌دهد، با رمان «اسناد پیك ویك» آغاز می‌شود. معروفترین كارهای دیكنز از جمله همین رمان در این دسته جای می‌گیرد. ویژگی‌های این دسته آثار همان‌هاست كه گفتیم. در این آثار نقد اجتماعی وجود دارد، اما غالب نیست. دسته دوم آثاری هستند كه لحن و فضای تیره و بدبینانه‌ای دارند و لذا نمی‌توان آنها را رمان‌هایی ویكتوریایی دانست. سه رمان دیكنز یعنی «خانه قانون زده»، «دوریت كوچك» و «دوست مشترك ما»، در این دسته دوم جا می‌گیرند. این سه رمان در زمان دیكنز با اقبال منتقدان روبرو نشد، اما بعدها منتقدان در این سه رمان نشانه‌هایی یافتند كه آنها را به مدرنیسم ادبی مرتبط می‌كرد. ادموند ویلسون در سال 1941 مقاله بسیار تأثیرگذاری درباره دیكنز نوشت و نظر منتقدین را به ارزش این سه اثر دیكنز جلب كرد. امروزه از نظر بسیاری از منتقدان «دوریت كوچك» بهترین رمان دیكنز و یكی از بهترین رمان‌هایی است كه تاكنون نوشته شده است. «دوست مشترك ما»، محصول دوران سالخوردگی و یأس دیكنز است. این رمان شخصیت‌های متعدد و پیچیده‌ای دارد و دارای پیرنگ اصلی و پیرنگهای فرعی بسیار است و این ویژگی‌ها رمان را به رمان‌های مدرنیستی نزدیك می‌كند.

    منبع:shahrvandemrouz.com
    گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان: ما را تمام لذت هستی به جستجوست ...
    اگر مطالب این سایت برایتان مفید بود، لطفا با مشارکت و به اشتراک گذاشتن تجربیات ارزشمند خود، آن را برای خود و دیگران پربارتر کنید!


    Webitsa.com
    Linkedin Profile
صبر کنید ..
X